بهترین ها دانلود عـکس. کلیپ.موزیک.برنامه و... آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ نويسندگان
او ابر مردی ز شهر درد بود بر صف آزاد مردان مرد بود تشنه اما از شرف پیمانه پر زاده آزاده بود اما نام حر گفت با خود ای زغفلت پا به گل ای به پیش فاطمه فردا خجل قلب زهرا را شکستی وای تو بر حسینش راه بستی وای تو تا مجالی هست فکر چاره کن دفتر جرم و گنه را پاره کن چکمه بر گردن به صد جوش و خروش شد شتابان نزد پیر می فروش گفت من عبد و تو اربابی مرا آمدم تا که دریابی مرا با نگاه خود خدایی کن مرا کوفی ام کرب و بلائی کن مرا دیشب این قوم به هم پیوستند سر عباس تو پیمان بستند تا که گردد نیستت هستم بگیر جان زهرا مادرت دستم بگیر با تبسم گفت پیر می فروش باده غیرت بگیر از من بنوش پس تو سر بالا کن از مهمان ما وی به چشمت سرمه عرفان ما تو از اول حر ما بوی بیا راه گم کردی کجا بودی بیا توبه را ما یاد آدم داده ایم ما برائت را به مریم داده ایم هر خرابی پیش ما آباد شد هر که شد شاگرد ما استاد شد این که گردیدی به عشق ما اسیر مادرم فرمود دستش را بگیر گر که گردی در رکاب ما شهید رو سفیدی رو سفیدی رو سفید
دختر شاه مدینه کنج ویرونه نشسته رمقی به تن نداره شده از زندگی خسته صورتش خونیوخاکی تنش ازجفا سیاهه سر گذاشته روی دیوار گمونم که چشم براهه نمی دونم طفل خسته چه مصیبتها کشیده رنگ به صورتش نداره قد وقامتش خمیده بانویی پیشش نشسته بی شکیب و بی قراره داره آهسته و آروم از پاهاش خار در میاره صداش از گریه گرفته چشاش تار و بی فروزه با اشاره میگه عمه کف پام داره می سوزه چرا پس بابا نیومد تو که گفتی توی راهه گمونم دوستم نداره آره بخت من سیاهه تا که اومد بابا پیشم منو می ذاره رو سینه دست میذارم روی گوشم زخممو بابا نبینه حرفامو می گم به بابا غم و غصه هام زیادن بچه های شهر شامی منو بازی نمی دادن بگو عمه بگو عمه چرا بابا رو زمینه دستامو بزار تو دستاش چشمام تاره نمی بینه حالا تو بگو بابا جون چرا لبهات غرق خونه بمیرم رو صورت تو جای چوب خیزرونه با خودت ببر از این جا دخترت طاقت نداره می ترسم اگر بمونم بکشن منو دوباره
در اضطراب چه شبها که صبح شان گم شد چه قدر هفته پر از شنبه شد، به جمعه رسید چه قــدر شنبـه و یـک شنبـه و دوشنـبه رسید چه هفتهها که رسید و چه هفتهها که گذشت و هـفـتـهای که فـقـط ریـشه در گذشتن داشت نـه شنـبـه و نـه بـه جـمـعـه، نـه هیـچ روز دگر کـــدام جــمـعـه مـــوعـــود میزنـی لـبـخـنـد بــرای آمــدنـت جـــمــعــهای مـعـــیــن کـــن
السلام علیکم یا انصار اباعبدالله الحسین علیه السلام
دل خستهم جا مونده از قافلة مسافرای حرم هر روز غروب میام، با کوله بار غصه و غم تا دست لطفشو، بکشه آقا روی دلم
با دلی پر امید اومدم از نگاه لطف تو حاجت بگیرم از کرامت چشمای تو تذکرة سرخ شهادت بگیرم
اونکه شیدای شهادت نیست بجز قلبی غرق آه نداره
آقام آقام یابن زهرا یابن زهرا یا سید الشهدا
--------------------------------
شما رفتید و سهمم از فراقتون خسته حالیه هنوز توی خط مقدم معرکه ها جاتون خالیه هنوز آروم نمیگرفت ، طوفان نگاتون به خدا درس رشادته ، دلاوریهاتون به خدا
چه عاشقونه جون میدادید تا دل آقاتونو ماتم نگیره لاله لاله پرپر میشدید تا باغ چشماش بغض شبنم نگیره
خدا اون روزو نیاره که با کوهِ غمها بمونه آقا آقام آقام یابن زهرا یابن زهرا یا سید الشهدا
عزت و سربلندی مون در گرو اطاعت از ولیه در اهتزازه باز ، پرچمای خونرنگِ حسین از لطف نهضتِ ، عاشورایی ماه خمین
ایشالا با اون دستایی که داره نشون از علمدار علقمه پرچم و میده رهبر آزادة ما دست عزیز فاطمه
تا نفس داریم تو سینه دم میگیریم خونی که در رگ ماست آقام آقام یابن زهرا یابن زهرا یا سید الشهدا
--------------------------------
غروب جمعه محراب جمکرونت پناه اشکامونه اشک چشمام برای تو عریضه غربتمو میخونه
آقا ببین کسی ، ندبه هامو باور نداره اصلاً همه میگن ، شیعة تو یاور نداره
اما میدونم که یه روزی از این روزا با بیرق سرخ حسین میرسی و با ذوالفقارت محشری بر پا میشه بین الحرمین
زمونه چشم انتظارِ لحظههای رجعت خون خداست آقام آقام یابن زهرا یابن زهرا یا سید الشهدا
روز محشر که میشه یکی میاد ندا میده بد وخوب جدا میشه هر کس رو جایی جا می ده دوزخی ها به جهنم و بهشتی ها بهشت نوبت سینه زنها برات کربلا میده شور و عشق و حالمون فقط حسین فاطمه (س)است عشق بی زوالمون فقط حسین فاطمه است یه سر موی حسین رو نمی دیم به عالمین نامه اعمالمون فقط حسین فاطمه است ما بهشت بی حسین رو نمی خوایم آی آدما با بهشت کار نداریم بهشت باشه مال شما ما حسینی مسلکیم و از حسین دم میزنیم یا حسین میگیم و از بهشت می ریم کرببلا من فقط از کربلا نور دو عینشو میخوام خاک دلربای بین الحرمینش رو میخوام پهلوون اسمی کرببلا عشق منه من فقط گنبد عباس حسینشو میخوام
ای تیر نگاهت به دل زار کجایی ای روی گلت شمع شب تار کجایی آرام و قرار دل بی تاب و شکیبم آرام وقرار دل بیمار کجایی گویم به که مانی که خلایق بشناسند در مشکل من فاطمه رخسار کجایی هر جا که تو هستی دل حسرت زده انجاست خود گو به من خسته گو ای یار کجایی کم کم دلم از این و از آن سیر میشود موضوعات
پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|